معنی رفتنش این بود...

آسمان خواست زمین سهم خودش را بدهد
عشق پربارترین سهم خودش را بدهد

پدری در ره دین سهم خودش را بدهد
مادری نیز... همین... سهم خودش را بدهد

اینچنین بود که تقدیر ِ جنون متقن شد
نوبت عاشقی احمدی روشن شد

باز بانی شده بودی که همه برخیزیم
گرچه یک جرعه گرفتیم ولی لبریزیم

شهد علم است که در باده ی خود میریزیم
دیگر از مابقی ِ واقعه می پرهیزیم

اینکه تو یک شبه پیغمبر یک قوم شدی
و پراکنده ترین پیکر یک قوم شدی

ادامه مطلب ...