نوشته دیر می شود گاهی.
دو ماه وبگاه را به روز نکرده حالا برای من یادداشت عذرخواهی می نویسد.
البته که به کم کاری توی خاطی بر می گردد.../
------
سلام.
!
سلام.
در فرصت نمایشگاه مطبوعات امکان گشت و گذار نبود. به خاطر اینکه هر دو دفعه حضورم به خاطر میز فروش مجله سوره بود.
میز ما تفیلی انتشارات سوره بود. کنار پلهها-خارج غرفه سوره.
نتیجه آن چند ساعت حضور آشنایی با دانشجویانی از شهرهای مختلف بود. تجربه برخورد اینگونه با دانشجویان و مخاطبان و اصولا مردم و جماعت اهل مطالعه را نداشتم.(منظورم مسئول میز یک مجله و سوالهای مردم) جالب بود و خوش گذشت(خوب چون پذیراییشان خوب بود!!)
امیرخانی را چهارشنبه دیدم، فکر میکردم خیلی جوانتر باشد...
آقای رضا رهگذر (گوینده قصه روز جمعه)را هم دیدم، در نگاهی گذری!
در آدمی عشقی و دردی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صد هزار عالَم مُلکِ او شود که نیاساید و آرام نیاید. این خلق به تفصیل در هر پیشهای و صنعتی و منصبی و تحصیل نجوم و طب و غیر ذلک میکنند و هیچ آرام نمیگیرند زیرا آنچه مقصود است به دست نیامده است.
آخر معشوق را دلارام میگویند، یعنی که دل به وی آرام گیرد، پس به غیر چون آرام و قرار گیرد؟ این جمله خوشیها و مقصودها چون نردبانی است و چون پایههای نردبان جای اقامت و باش نیست، از بهر گذشتن است.
خُنُک او را که زودتر بیدار و واقف گردد تا راه دراز برو کوته شود و درین پایههای نردبان عمرِ خود را ضایع نکند.
«فیه ما فیه»
سوره*، سوره ای است از دفتر اعجاز آوینی. آوینی که پیغامبری بود از پیغامآوران زمانه؛ مانند دیگر پیغامبران خدا دچار درد مظلومیت گشت. آنقدر او را در پیچ و خم های کج فکری خودشان محاصره اش کردند که عطای زمین را به لقایش بخشید و به آسمان کوچ کرد...
اما...در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمی شود.
__________________
*سوره دروه جدید را با پسوند اندیشه بخوانید.