آنچه که من خواندم و شنیدم...

/21ام رمضان المبارک 1434/
در قرآن آیه حیرت انگیزی وجود دارد: بَل یُریدُ الاِنسانُ لِیَفجُرَ اَمامَهُ (قیامت/5). انسان می خواهد که پیش رویش را پاره کند تا هیچ چیز او را نسبت به آنچه به انجام آن متمایل است محدود و مقید نکند. چیست آنچه که مانع این آزادی بلاشرط است و انسان دلش می خواهد که آن را بر دَرَد و از سر راه خویش بر دارد؟

انسان برای تسلیم در برابر این معنای آزادی – که اکنون معمول است – طبع و طبیعت و فطرت و حتی جامعه خویش را سدّ راه خواهد یافت. جامعه و عادات و سنن اجتماعی اجازه نمی دهند که انسان به طور غیر مشروط به همه مقتضیات ولنگاری خود دست یابد.
نه فقط جامعه، که طبع انسان نیز، در طول مدت، از این « رها بودن » دلزده می شود و دیر یا زود این صورت از آزادی را پس می زند، چنان که یکی از علل رویکرد غربیان به معنویت در این سال ها همین است که بسیاری از مردم به « آخر خط » رسیده اند و نه طبع، که طبیعت وجود انسان نیز تحمل این صورت از آزادی را ندارد و به اشباع می رسد و بعد از اشباع تمام، به « غَثَیان* ».
 فطرت هم که متعلم است به « تعلیم ازلی اسما »، و تجربه روسیه در قرن اخیرنشان داد – و تجربه غرب– که مردم را جز برای مدتی کوتاه بر غیر طریق فطرتشان نمی توان واداشت؛
و همه این محدودیت ها به ماهیت انسان و یا حقیقت انسانیت رجوع دارد که نقیض آن تعریفی است که عقل متعارف غربی و غرب زده از انسان دارد.

------
در شب پر برکت امر حکیم (پیچیده و محکم) تفریق (متمایز و شکافته) می شود. یکی از این امور قرآن است. یکی دیگر انسان است. و چه شب پر برکتی است این شب ها.


این مطلب هنوز خام است./
شوریدن دل. یعنی تقاضای طبیعت بر قی، بی حرکت.

یک کتاب

سلام


کتاب " کیش مهر" با یک طرح جلد مطبوع نظرم را جلب کرد. نام دیگرش "بیست گفتگو در شناخت شیعه" بود. اسم کتاب، شعر معروف علامه طباطبائی (ره) و مستند تلوزیونی حدیث سرو را برایم تداعی کرد.

طبق عادت پشت جلد و فهرستش را نگاه کردم.

دوست کتاب فروشی دارم یکدفعه بهش گفتم یک کتاب بهم بده آتش بگیرم، شعله بکشم. پیشنهاداش مقبول نیافتاد ولی این بنظرم خودش اومد.

انصافا از دیدن "فقط" دیدن اسامی و عناوین کلی ذوق کردم.

کم کمک، مقاله به مقاله شروع به خواندن کردن. سرد شدم. اصلا آنچه که می نمود نبود.

چی بگم ازش...

شما بگید.



-----

-کتاب را از آقای م قرض گرفتم. خدا خیرش بده.

-چند وقتی است که طرح های مختلف به ذهنم میاد برای خط خطی کردن(صفر و یکی کردن!! دیجیتاله دیگه) ولی حسش نیست. بیشتر تو حال و هوای شفاهی سیر می کنم تا مکتوب. آقای م به این قضیه معترض اند.